سلام .وبتون عالیه.
اگه میشه رمان عشق درون امیرتتلو را پرنیانش را بزارید.ممنون.
پاسخ:سلام نظرلطفتونه آبجی عاطفه.این رمان 165 قسمت داره و دو فصله!!!نویسنده های این رمان به علت درخواست زیادی که بهشون شده مجبورشدن بدون وقفه بنویسن و به همین دلیل برای اینکه هرقسمت روتبدیل به فرمت های مختلف کنن وقت کافی ندارن ولی قول دادن بعدازاتمام این رمان زیبا تمام قسمت هارو بافرمت های مختلف برای ماارسال کنن وماهم برای شماکاربران عزیزقراربدیم.
نام رمان : فیلم نامه پاریس
نویسنده : yasamin_34 و zahra ghani کاربران انجمن نودهشتیا
حجم کتاب (مگابایت) : ۱٫۳ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۶۷
خلاصه داستان :
فرهاد مردی تقریبا چهل ساله برای ماموریت کاری اعزام میشه به پاریس و…
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از yasamin_34 و zahra ghani عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
خارجی – مکانی نامعلوم – زمانی نامعلوم
پسربچه ای روی لبه ی بالکن طبقه دوم خانه ای چوبی و دارای سقف شیروانی ایستاده و دارد از روی شاخه ی درختی که به سوی بالکن رشد کرده به لانه ی کلاغی دست دراز می کند. با تلاش بسیار موفق می شود جوجه کلاغ کوچکی را بردارد. آن را در دستانش می گیرد و ناز می کند که کلاغی از راه می رسد. به سمت او حمله می کند و با صدای عجیب و بلندی قارقار می کند. کودک سعی دارد کلاغ را از خود دور کند اما کلاغ به سوی صورت او حمله می برد و با نوک زدن روی گونه اش او را مجروح می کند و به ضربات خود ادامه می دهد. پسربچه که بر روی لبه ی تراس قرار دارد، پایش می لغزد و با جیغ بلندی به پایین پرتاب می شود.
داخلی – اتاق فرهاد – صبح
مردی تقریبا چهل ساله (فرهاد) با موهای جو گندمی و صورت اصلاح شده در حالی که صورتش خیس عرق شده از خواب می پرد. صدای زنگ تلفن شنیده می شود. فرهاد دستی روی گونه اش می کشد، روی گونه اش اثری قدیمی از یک جراحت دیده می شود. در حالی که هنوز نفس نفس می زند، روی تخت می نشیند و گوشی تلفن را برمی دارد.
فرهاد
بله.
(مکث)
سلام. تویی رضا؟ چطوری، خوبی؟
(مکث)
قربونت.
(مکث)
آره… آره دیگه ما که واسه امروز پرواز داریم.
(مکث)
چی؟
(مکث)
باشه… باشه… ظهر یه سری بهت می زنم.
(مکث)
باشه… باشه.
(مکث)
باشه. نه.
(مکث)
نه. خداحافظ.
در این لحظه تیتراژ فیلم به نمایش در می آید.(گرچه که این قسمت به نظر کارگردان و تدوینگر بستگی دارد)